'امتحان خدا' از گلستان سعدی، داستانی است که در آن یک آهو به دامی افتاده بود و در حال پناهنده بود. یک شکارچی آهو را مشاهده کرد و تصمیم گرفت به سوی آن حیوان شتاب کند. آهو از این حالتی که شکارچی نزدیک میشود، به خداوند خود توجه کرد و گفت: 'ای خدا، اگر مرا از این شر مراحل عبور دهی، زندهام را فدایت میکنم و به تو وفادار خواهم ماند.'
در همان لحظه، قدرت بیامانی خداوند ظاهر شد و بدون آنکه مشکلی برای آهو پیش آید، باد معهودی پدیدار شد و شکارچی را از معصومانه شدن آهو برداشت. پس از این اتفاقیه آهو، وفاداری خود را نشان داد و به خدا عهد بست که از این به بعد همواره به او وفادار خواهد بود.